خواندیم که شعر، سخنی خیال انگیز، موزون و سرشار از عاطفه و احساس است.
یکی دیگر از بایستههای شعر که بر بار موسیقایی و خوش آهنگی آن میافزاید، « قافیه » است. قافیه به زیبایی شعر میافزاید و گوش را نوازش میدهد.
به بیت زیر، توجّه کنید:
یا رب، سببی ساز که یارم به سلامت / باز آید و برهاندم از بند ملامت حافظ
قافیه و ردیف در شعر
شب عاشقان بی دل، چه شبی دراز باشد / تو بیا کز اوّل شب، در صبح باز باشد سعدی
ردیف: کلمه یا کلماتی است که بعد از واژۀ قافیه، عینا (از نظر لفظ و معنی) تکرار میشود.
قافیه: واژههایی است که حرف یا حروف آخر آنها مشترک باشد.
حروف قافیه: حرف یا حروف مشترکی است که در آخر واژههای قافیه میآید. در این شعر:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم ازوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالما زوست
سعدی «ازوست» ردیف است و «خرّم» و «عالم» واژههای قافیه و « َ م» حروف قافیه.
قواعد قافیه
حدّاقل حروف لازم برای قافیه، تابع دو قاعده است:
قاعدۀ 1: هر یک از مصوّتهای / ا /، / و/ به تنهایی اساس قافیه قرار میگیرند.
در بیت زیر، واژههای « رعنا » و « ما » هم قافیه هستند و حرف مشترک آنها مصوّت / ا / است:
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را / که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را حافظ
قاعدۀ 2: گاهی یک مصوّت با یک یا دو صامتِ پس از خود، قافیه میسازد: مصوّت + صامت (+ صامت).
مانندِ: کی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد؟ / یک نکته از این معنی، گفتیم و همین باشد حافظ
در این شعر «ین » (مصوّت + صامت) حروف قافیه و کلمههای «حزین» و «همین» قافیه است.
تبصرۀ 1: به آخر واژههای قافیه ممکن است یک یا چند حرف الحاق شود. حرف یا حروف الحاقی نیز جزء حروف مشترک قافیه اند و رعایت آنها لازم است؛
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی / دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
ا + یی حرف قافیه است: ا حرف اصلی (طبق قاعدۀ 1) و یی حروف الحاقی.
حروف الحاقی عبارت است از:
شناسهها، ضمایر متّصل، پسوندها، مخفّف صیغههای زمان حالِ بودن (َ م، ی، یم، ید، َ ند ) و «ی » آخر بعضی از واژههای مختوم به ا و و مثلاً در واژههای «خدای»، «جای» ،«موی» ،«بوی».
تذکّر: برای مشخّص کردن قافیۀ هر شعر، ابتدا ردیف را مشخّص میکنیم و بعد حروفِ الحاقی و سپس حروف اصلی را، قدما آخرین حرف اصلی کلمه را «رویّ » مینامیدند.
توجّه
بعضي از شاعران براي غني تر کردن موسيقي شعر، گاه در درون مصراعها نيز قافيه (قافیۀ درونی) میآورند:
مرده بدُم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
گاهی هم شعر دارای دو قافیۀ پایانی (ذوقافیتین) است که قافیۀ اصلی در واژههای آخر مصرعهاست:
طُرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد / داغ و دردی کز تو باشد خوشتر است از باغ و وَرد سعدی
تذکّر
شکل نوشتاری حروف قافیه نیز باید مشابه و همسان باشد؛ مثلاً در این شعر سعدی:
پیوند روح میکند این بادِ مُشک بیز / هنگام نوبت سحراست ای ندیم، خیز سعدی
از نظر آوایی واژههای «حضیض، لذیذ، غلیظ » میتوانند با «مشک بیز و خیز » هم قافیه شوند؛ اما به دلیل اینکه شکل نوشتاری آنها متفاوت است، قافیه کردن آنها درست نیست.
قافیه در شعر نو
قافیه در شعر نو، محدودیتهای شعر کهن را ندارد و در اینجا شاعر خود را اسیر قافیه نمی سازد، بلکه معمولاً در هر بخش سروده، دو یا چند مصرع قافیه دار به کارگرفته میشود.
مثال:
از تهی سرشار
جویبار لحظهها جاری است
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب و اندر آب بیند سنگ
دوستان و دشمنان را میشناسم من
زندگی را دوست میدارم
مرگ را دشمن
وای اما با که باید گفت این؟ من دوستی دارم
که به دشمن باید از او التجا بردن
جویبار لحظهها جاری... اخوان ثالث