هر چیزی که ذهن ما را به پویایی درآورد، «متن» است. به بیان دیگر، هنگامی که از متن، سخن می گوییم، خواست ما فقط نوشته های روی کاغذ و کتاب نیست؛ صدایی که می شنویم، بویی که حس می کنیم، رویدادی که می بینیم، مزه ای که می چشیم و چیزی که لمس می کنیم، هر کدام، متن به شمار می آیند؛ بنابراین، متنها شنیداری، بویایی، دیداری و... هستند؛ برای نمونه، کتابها معمولاً متنهای دیداری به شمار می آیند؛ اگر خوانده شوند، به آنها متنهای شنیداری یا خوانداری می گوییم. در این کتاب مقصود ما از متن، آثار شعر و نثر فارسی است.
- متن چیست؟ - هر چیزی که ذهن ما را به پویایی درآورد، «متن» است.
برای شناخت و ارزیابی متون، لازم است معیارهایی طرّاحی گردد و روش کار، بیان شود.
یکی از آسانترین و کاربردی ترین شیوه ها این است که متن از سه دیدگاهِ زبان، ادبیات و فکر؛ یعنی در سه قلمرو بررسی شود:
■ زباني ■ ادبي ■ فکري
- متن در چند قلمرو بررسی می شود؟ نام ببرید. زبانی؛ ادبی؛ فکری
در یک نگاه کلّی، متون یا آثار مکتوب ادبی را به دو بخش، تقسیم می کنیم.
الف) شعر
ب) نثر
- آثار مکتوب ادبی چند بخش می شوند نام ببرید؟ - شعر؛ نثر
در این درس، به نمونه متن های شعری می پردازیم و به گونه ای عملی تلاش می کنیم و نمونه های شعری را بررسی می نماییم. بنابراین در بررسی و تحلیل متن باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهیم:
1- خوانش
2- شناسایی و استخراج نکات زبانی
3- شناسایی و استخراج نکات ادبی
4- شناسایی و استخراج نکات فکری
5- نتیجه گیری و تعیین نوع
- در بررسی و تحلیل متن چه نکاتی مورد توجه قرار می گیرد؟ ۱- خوانش2- شناسایی و استخراج نکات زبانی3- شناسایی و استخراج نکات ادبی4- شناسایی و استخراج نکات فکری5- نتیجه گیری و تعیین نوع
۱- خوانش شِعر
خواندن دقیق متن، نخستین گام مؤثرّ در رویارویی با متون است؛ البتّه پیش از خوانش، نگاهی کلیّ به متن از آغاز تا انجام برای کشف لحن و آهنگ، ضروری است. پس از شناسایی لحن مناسب با حال و هوای محتوای اثر، خواندن اتفاق می افتد. پس لازم است تمام اثر، یک باره و بی گسست، خوانده شود تا درک ارتباط طولی و فهم محتوایی دچار اختلال نشود.
- منظور از لحن چیست؟ - منظورِ ما از «لحن» فضاسازی در بافتار آوایی سخن است.
شعر زیر را که لحن روایی - داستانی دارد، با هم می خوانیم.
- شعر زیر دارای چه لحنی است؟ - روایی - داستانی
1- خوانش شِعر
البتّه پیش از خوانش، نگاهی کلیّ به متن از آغاز تا انجام برای کشف لحن و آهنگ، ضروری است.
شعر زیر را که لحن روایی - داستانی دارد، با هم میخوانیم.
به دام افـــــــتاد روباهــــی سحرگاه به روبـــــه بـــــازی اندیشـــید در راه
کـــه گر صـــــیّاد بیند هم چـــــــنینم دهد حالی به گـــــــــــازُر پوســــــتینم
پس آن گه، مُرده کرد او خویشتن را ز بیم جـــــــــان، فرو افکـــــند تن را
چو صیّاد آمد، او را مــــرده پنداشت نمی یارســت روبه را کـــــم انگاشت
زبُن بُبرید حــــــالی گــــوش او لیک که گــــــــوش او به کار آید مرا نیک
به دل، روباه گـــــــفتا: ترکِ غم گیر چو زنده مانده ای، یک گوش، کم گیر
یکی دیگر بیامــــد، گـــــفت: این دَم زبان او به کـــــــار آید مــــــــــرا هم
زبانــــش را بُرید آن مرد، ناگــــــاه نکـرد از بیم جان، یک نالــــــه روباه
دگر کس گـــفت: ما را از همه چیز به کــــــار آید هـــــــمی دندان او نیز
نزَد دَم، تا کــــــه آهـــــن درفکندند به سخــــــــتی چند دندانش بکــــــندند
به دل، روباه گــــفتا: گـــــــر بمانم نه دندان باش و نه گــــــوش و زبانم
دگــر کس آمد و گفت: اختیار است دل روبه، که رنجی را به کــــارست
چـ-و نام دل شــنید از دور، روباه جهــان بر چشــم او شد تیره، آن گاه
به دل میگـفت: با دل نیـست بازی کنون باید به کــارم حیله سازی
بگفت این و به صد دستان و تزویر بجَست از دام، همچون از کمان، تیر
حدیث دل، حدیثی بس شگفت است که در عالم، حدیثش در گرفته است (الهی نامه، عطاّر نیشابوری)
2- شناسایی و استخراج نکات زبانی
برخی از نکات زبانی شعرِ خوانده شده، عبارت اند از:
■ وجود واژگان کهن؛ مانند «گازر»، «نمی یارست» / (گازر: رختشو؛ نمی یارست: جرأت نمی کرد)
■ کمی واژگان غیر فارسی؛ (واژه هایی که «گچ پژ» دارند؛ همیشه فارسی اند. واژگانی که «ث، ح، ذ، ص، ض، ط، ظ، ع، غ» دارند همیشه عربی اند.)
■ کاربرد شبکۀ معنایی؛ مانند «حیله، دستان، تزویر، دام» و « دل، زبان، گوش و دندان»
شبکه معنایی: واژگانی که در یک مجموعه قرار می گیرند؛ مانند: سیب، گلابی، نارنج که هر سه میوه اند.
■ ترکیب سازی؛ مانند «روبه بازی»، «حیله سازی»؛ (چند واژه به یکدیگر بچسبد و واژه ای تازه بسازند.)
■ کاربردهای تاریخی دستور: «مُرده کرد» ،«نمی یارست ... کم انگاشت» ،«به کار آید همی»
دستور تاریخی: دستور زبانی است که قواعد دستوری زبان را در دوران گذشته بررسی میکند؛ مانند: همی رفت (گذشته) ← می رفت (امروز)/ به ريگستانت اندر جويبار است (گذشته) ← در ریگستانت جویبار است. (امروز)
■ زبان شعر ساده و جملهها کوتاه است: مانند «به دام افتاد روباهی سحرگاه»، «به روبه بازی اندیشید در راه»
■ بیشتر واژگان شعر، ساختمان ساده دارند: مانند «دام، روباه، صیّاد، گازر، گوش، دل، زبان و...»
■ و .... .
3- شناسایی و استخراج نکات ادبی
در اين مرحله، عينک زيبايي شناسي به چشم مي زنيم و شعر را يک بار ديگر بررسي مي کنيم و به نکات ادبي زير، دست مي يابيم:
■ از قرار گرفتن قافیه در پایان هر دو مصراع یک بیت، میفهمیم که قالب شعر «مثنوی» است.
مثنوی: هر بیت قافیه جداگانه ای دارد و مناسب ترین قالب برای بیان داستان و مطالب طولانی است.
■ «ترکِ غم گرفتن»، «دَم نزدن» و «جهان بر چشم او شد تیره» کنایه است.
کنایه: یک عبارت دارای دو معنای نزدیک و دور است و منظور گوینده معنای دور است. معنای دور و نزدیک لازم و ملزوم هم اند.
■ «بجَست از دام، همچون از کمان، تیر» تشبیه و مراعات نظیر دارد.
مراعات نظیر: واژگانی که با هم ارتباط معنایی داشته و یادآور یکدیگر باشند.
■ و .... .
4- شناسایی و استخراج نکات فکری
از مقايسه اجزاي (بدن گوش، زبان و دندان) با «دل» و برتري دادن دل به همه اجزا در اين شعر، به اين نکته پي مي بريم که شاعر «دل» را جايگاهي با اهميت مي داند و به همين سبب مي گويد: «با دل نيست بازي» و بعد از اين در بيت پاياني، نتيجه گيري عرفاني شاعر آشکار مي شود.
اين شعر اگرچه ظاهري ساده و داستاني دارد، پايان بندي و نتيجه گيري شاعر، بيانگر ذهن خلّاق اوست که يک نکته عميق معرفتي درباره ارزش و جايگاه دل را اين گونه در قالب داستان «روباه و شکارچي» گنجانده است تا بگويد که همه چيزِ وجودِ ما دل است
و گران بهايي دل، به سبب اين است که خانه و جايگاه خداوند است.
■ شاعر «دل» را جایگاهی با اهمیت میداند. این شعر اگرچه ظاهری ساده و داستانی دارد، پایان بندی و نتیجه گیری شاعر، بیانگر ذهن خلّق اوست. همه چیزِ وجودِ ما دل است.
5- نتیجه گیری و تعیین نوع
شعر، ظاهري ساده، محسوس و عيني دارد؛ امّا نتيجه گيري پاياني، مفهومي ذهني و معنوي است.
با توجّه به، حکمت و معرفتي که در شعر نهفته است و شاعر براي بيان آن، از ظرف داستاني بهره گرفته است، در مجموع، اين شعر را در رده ادبيات تعليمي مي توان جاي داد.
1- قديم ترين طبقه بندي انواع ادبي در يونان باستان صورت گرفته است، آنها از چهار نوع حماسي،غنايي، نمايشي و تعليمي سخن گفته اند، اين تقسيم بندي بيشتر مبتني بر شعر بود و جنبه محتوايي داشت.
- در ادبیات یونان طبقه بندی انواع ادبی به چه صورت است؟ نام ببرید. - حماسي، غنايي، نمايشي و تعليمي
نکاتي را که در ارزيابي متن شعر به کار گرفته ايم، براي بررسي متن نثر نيز مورد توجه قرار مي دهيم. با اين توضيح که ابتدا با آرامش، متن را که به ما داده شده يک بار از نظر مي گذرانيم. شايد بتوان اين مرحله را مرحله چشم خواني ناميد. پس از چشم خواني گام هاي زير را در بررسي و تحليل متن نثر برمي داريم.
1- خوانشِ متن
اکنون متن زير را با توجّه به توضيحات درس و آموخته هاي پيشين، با دقّت مي خوانيم. براي استخراج نکات مهم بهتر است از آغاز، کاغذ و قلمتان را آماده کنيد تا به موقع، واژه ها يا جمله هاي ويژه را نشانه گذاري و يادداشت نماييد.
«چون بشناختم که آدمی، شریفترِ خلایق است و قدر ایاّم عمر خویش نمی داند، در شگفت افتادم و چون نیک بنگریستم؛ دریافتم که مانع آن، راحت اندک و نیاز حقیر است که مردمان بدان، مبتلا گشته اند.
هر که به امور دنیایی رو آورد و از سعادت آخرت خود غفلت کند، همچون آن مرد است که از پیش اشُتر مست بگریخت و به ضرورت، خویشتن در چاهی آویخت و دست در دو شاخ زد که بر بالای آن روئیده بود و پاهایش بر جایی قرار گرفت. در این میان، بهتر بنگریست، هر دو پای، بر سر چهار مار بود که سر از سوراخ، بیرون گذاشته بودند. نظر بر قعر چاه افکند، اژدهایی سهمناک دید؛ دهان گشاده و افتادنِ او را انتظار میکرد. به سر چاه، التفات نمود. موشانِ سیاه و سپید، بیخ آن شاخها دایم میبریدند و او در اثنای این، تدبیری میاندیشید و خلاص خود را طریقی میجُست. پیشِ خویش، زنبورخانهای و قدری شهد یافت، چیزی از آن به لب برُد، از نوعی در حلاوت آن مشغول گشت که از کار خود غافل ماند و نه اندیشید که پای او بر سر چهار مار است و نتوان دانست که کدام وقت در حرکت آیند، و موشان در بریدن شاخها، جِدِّ بلیغ مینمایند و ...، چندانکه شاخ بگسست و آن بیچارۀ حریص در دهان اژدها افتاد.
پس، من دنیا را بدان چاهِ پُر آفت، مانند کردم و موشان سپید و سیاه و مداومت ایشان بر بریدن شاخها بر شب و روز، و آن چهار مار را به طبایع که عمادِ خلقت آدمی است و هر گاه که یکی از آن در حرکت آید، زهرِ قاتل باشد، و چشیدنِ شهد و شیرینی آن را مانند کردم به لذّات این جهانی که فایدۀ آن، اندک و رنج آن، بسیار است، و راه نجات بر آدمی، بسته میگرداند، و اژدها را مانند کردم به مرجعی که از آن، چاره نتواند بود؛ هرآینه بدو باید پیوست و آنگاه ندامت، سود ندارد و راه بازگشتن مهیّا نیست.»
(کلیله و دمنه، باب برزویۀ طبیب)
2- شناسایی و استخراج نکات زبانی
■ کاربردهای کهن واژگان که امروزه، به گونه ای دیگر به کار گرفته میشوند: اُشتر، شاخ، بنگریست، نتوان دانست؛(واژگاه کهن: به واژگانی گفته می شود که امروزه کاربردی ندارند و فراموش شده اند؛ مانند: آژفنداگ به معنای رنگین کمان/ کاربرد کهن واژگان: آن است که واژه کهن نیست اما در گذشته با کمی تغییر به کار می رفته است؛ مانند: واژه شاخه که در متن بالا به شکل شاخ به کار رفته است.)
■ جمع کلمۀ «موش» با نشانۀ «ان»
■ به کارگیری کلمۀ «بگسست» در معنی «بریده شد، شکست»(واژه به شکل ناگذر به کار رفته است.)
■ به کارگیری «شهد» در معنی «عسل» (شهد: امروزه به معنای عصاره میوه ای است که بر اثر جوشیدن غلیظ شده است.)
■ کاربرد کلمۀ «قاتل» در معنی کُشنده برای غیر انسان؛ (قاتل: امروزه فقط برای کشتن آدمی به کار می رود.)
■ جدانویسی نشانۀ منفی ساز فعل «نـ» :«نه اندیشید » که امروزه مینویسیم: نیندیشید
■ کاربرد «را» به معنی «برای» در جملۀ: «خلاص خود را طریقی می جُست»
■ ترکیب «زنبورخانه» به معنی «لانۀ زنبور»، جالب توجّه است. (امروزه به زنبورخانه، کندو می گویند.)
■ بیشتر جملهها در این نمونه، کوتاه و قابل فهم هستند.
3- شناسايي و استخراج نکات ادبي
■ شبکه معنايي ميانِ «شهد، شيريني، چشيدن، زنبور و حلاوت»؛
■ تضاد ميان دو واژه «سياه و سفيد»، «پا و سر» و «سر و قعر» در ترکيب «سر چاه و قعر چاه»، «زهر و شيريني يا شهد» ،«رنج و لذّت»،«اندک و بسيار»؛
■ بهره گيري از تمثيل براي بيان مفهوم غفلت انسان؛
تمثیل: به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان تر به خواننده انتقال دهد.
■ و ... .
4ـ شناسایی و استخراج نکات فکری
در اين حکايت، نگرش حکمي و تعليمي، برجسته است. نويسنده براي بيان مقصود خود؛ يعني بهره گيري از گذر عمر براي سعادت آن جهاني، در جايگاه اندرز، خطاب به خواننده، چند نکته را يادآور مي شود.
■ شریف بودن انسان در میان مخلوقات
■ گرانبها بودن لحظات عمر
■ هوشیاری و پرهیز از خوشیهای زودگذر.
مي بينيم که اين حکايت از يک سو، به جايگاه و ارزش انسان، نگاهي مثبت و خوش بينانه دارد و از سوي ديگر نسبت به خوشي هاي مادّي و لذتهاي زودگذر، نگرش منفي دارد.
5- نتیجه گیری و تعیین نوع
نویسنده، این فکر را به خواننده، انتقال میدهد که
■ نسبت به جایگاه انسان، نگاه خوش بینانه و والایی داشته باشد.
■ قدر لحظه لحظۀ عمر خویش را بداند.
■ هوشیاری خود را حفظ کند و آن قدر سرگرم خوشیهای دنیایی نشود که گرفتار غفلت گردد.
■ سعادت و نیک بختی راستین، کسب خشنودی خدای بزرگ است.
بر پايه بررسي هاي انجام شده و تأکيد درون مايه اثر، این نوشته را نمونه ای از متن تعلیمی یا اندرزی میتوان به شمار آورد.
خودارزيابي
۱- مفهوم «متن» را با ذکر دو مثال توضيح دهيد. - هر چیزی که ذهن ما را به پویایی درآورد، «متن» است. برای نمونه فیلمی که ما را به اندیشیدن وامیدارد یا نگاره ای که ذهن ما را به تکاپو می افکند هر دو متن هستند.
2- يکي از آسان ترين و کاربردي ترين شيوه ها در بررسي و تحليل متن چيست؟ - این است که متن از سه دیدگاهِ زبان، ادبیات و فکر؛ یعنی در سه قلمرو بررسی شود: ■ زباني ■ ادبي ■ فکري بررسی و تحلیل شود.
3- با توجّه به قلمرو فکري، ديدگاه خود را درباره محتوا و موضوع سروده زير بنويسيد.
آب را گل نکنيم؛ / در فرودست انگار، کفتري مي خورد آب / يا که در بيشه دور، سيره اي پرَ مي شويد / يا در آبادي، کوزه اي پُر مي گردد. / آب را گل نکنيم؛ / شايد اين آب روان، مي رود پاي سپيداري، تا فرو شويد اندوه دلي؛ / دست درويشي شايد، نانِ خشکيده فرو برده در آب ... . (سهراب سپهري)
پیام: سراینده مردم را به پاسداری از طبیعت و پدیده های آفرینش ترغیب کند و به ایشان گوشزد می کند که طبیعت زیبا از آن همگان است و هر یک از ما باید در حفظ آن بکوشیم تا بتوانیم همیشه از نعمت هایش برخوردار شویم.
4- در خوانش دقيق شعر زير، به چه نکاتي بايد توجّه کرد؟
نهنگي بچه خود را چه خوش گفت: / به دين ما حرام آمد کرانه
به موج آويز و از ساحل بپرهيز / همه درياست ما را آشيانه (اقبال لاهوري)
لحن شعر روایی - داستانی است و سخنور با بیان یک داستان کوتاه برآن است که خواننده را به کوشش و دوری از سستی برانگیزد. وی چالشهای زندگی را راز بقا می شمارد.
5- سروده زير را بخوانيد و با توجّه به قلمرو ادبي، «کنايه، تشبيه، تشخيص، مَثَل و مراعات نظير» را شناسايي کنيد.
هر که زين گلشن، لبي خندان ترا ز گل بايدش / خاطري فارغ ز عالم چون توکّل بايدش
تشبيه پنهان: لبی خندان تر از گل، چون توکّل / تشخيص: خندیدن گل / مراعات نظير: گلشن و گل /
خُرده اي از مال دنيا در بساط هر که هست / جبهه وا کرده اي پيوسته چون گُل بايدش
کنايه: «جبهه واکرده» کنایه از خوشرویی و گشاده رویی است / تشبيه: چون گل / تشخيص: گل جبهه اش واکرده است
هر که مي خواهد که از سنجيده گفتاران شود / بر زبان، بند گراني از تأمّل بايدش
کنايه: بند گران بر زبان داشتن کنایه از خاموشی و سخن گزیده است / تشبيه پنهان: تأمل مانند بند گران است
صبر بر جور فلک کن تا برآيي روسفيد / دانه چون در آسيا افتد تحمّل بايدش
کنايه: «رو سفید شدن» کنایه از حفظ آبروست / تشخيص: جور فلک، تحمّل دانه / مَثَل: دانه چون در آسيا افتد تحمّل بايدش / مراعات نظير: دانه و آسیا
قطره آبي که دارد در نظر گوهر شدن / از کنار ابر، تا دريا تنزّل بايدش (صائب تبريزي)
تشخيص: قطره آب گوهر شدن در نظر دارد / مراعات نظير: ابر، دریا، آب
۶- با توجه به متن زير، به پرسش ها پاسخ دهيد.
شنيدم که خليفه اي خوابي ديد، بر آن جمله که پنداشتي که همه دندانهاي او بيرون افتادي به يک باره. بامداد، خوابگزاري را بخواند و پرسيد که: «تعبير اين خواب چيست؟»
مُعبّر گفت:«زندگاني امير، دراز باد، همه اَقرباي تو پيش از تو بميرند، چنان که کس از تو بازنماند.»
خليفه گفت:«اين مرد را صد چوب بزنيد؛ چرا بدين دردناکي سخن اندر روي من بگفت؟! چه اگر همه اقرباي من پيش از من بميرند، پس آن گاه، من که باشم؟!»
خوابگزاري ديگر بياوردند. همين خواب با وي بگفت.
خوابگزار گفت: «بدين خواب که امير گفت، دليل کند که خداوند، دراز زندگاني تر از همه اقرباي خويش بوَد.»
خليفه گفت:«تعبير از آن بيرون نشد (سخن همان است)؛ امّا از عبارت تا عبارت، بسيار فرق است؛ اين مرد را صد دينار بدهيد.» (قابوس نامه)
الف) دو ويژگي زباني را استخراج کنيد. – اندکی واژگان عربی / افتادي: می افتاد / مُعبّر: خوابگزار / پنداشتی: تصور می کرد / دراز باد: فعل دعایی / اَقربا: نزدیکان / بازنماند: باقی نمی ماند / «اندر» به معنای «در» / بگفت: گفت / بود: به معنای باشد / بیرون نشد: بیرون نرفت / کاربرد جمله های کوتاه و ساده
ب) چه عاملي سبب شد خليفه، رفتاري متفاوت با دو خوابگزار داشته باشد؟ - خوابگزار نخست رویداد ناگواری را به تلخی برای خلیفه باز گو کرد و همان رویداد ناگوار را خوابگزار دوم به صراحت نگفت و با استفاده از شیوه بیان مناسب خواب را گزارش کرد.
7- حکايت زير را بخوانيد و آن را از ديد قلمرو ادبي و فکري، بررسي کنيد.
روزي شخصي پيش بهلول، بي ادبي نمود. بهلول او را ملامت کرد که چرا شرط ادب به جا نياوردي؟ او گفت:«چه کنم؟ آب و گِل مرا چنين سرشته اند.» گفت: «آب و گلِ تو را نيکو سرشته اند، امّا لگد کم خورده است!» (لطايف الطوّايف)
قلمرو ادبي: آب و گل: مجاز از گوهره و ذات / متن ساده است و آرایه برجسته ای در آن دیده نمی شود / لحن متن طنز است / قلمرو فکري: دشواری ها و سختی ها سبب می شود که آدمی نیرومند شود. تربیت موجب کمال است.